محمد مهدی گل پسرم

به نام خدایی که سرشار از آرامش و رحمت است

1395/7/6 0:38
نویسنده : مامانیش
51 بازدید
اشتراک گذاری

من یه مامان 26ساله 8/8/88با بابای شما ازدواج کردم .یه ازدواج عاشقانه تویک روز بارانی پائیزی .روزای فوق العاده خوبی رو در کنار هم بودیم  اما همیشه جای یه گل بهشتی تو زندگیمون کم بود.از اول قرارمون این بود که بعد از 5سال به فکر بچه دار شدن بیفتیم،که مث برقو باد گذشت تا اینکه ما واقعا جای خالیتو لابه لای عشقمون کم داشتیم یه وجود کوچولو تو زندگیمون کم بود.عزیزم تو وجود منو بابات شدی با اومدن تو خونمون خوش رنگ تر شد قلبمون نزدیک تر هرچند چند ماهی ناز داشتی ولی خدارو شکر که الان عشق ما شدی.سال گذشته تو همین پاییز تورو داشتم حس میکردم.18مهر بی بی چک مثبت چنان ذوق زدم کرده بود که از خوشحالی گریه میکردمو داد میزدم.بابا مجیدم خیلی خوشحال شده بود باورم نمیشد که من تو رو دارم.از اون روز همه حسام زیبا شده بود دنیام قشنگتر شده بود تو منو کامل کرده بودی وهر روز هزاران بار خدا رو شکر میکرم که به منم لیاق مادر بودن رو داده بود.پسر نازم تو برای من هدیه زیبای مادر بودن رو اوردی ازت ممنونم که هستی من شدی دلبندم

سه ماهگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)